سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهدی نظری
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید           مستی رسید و باده و سـاغر به ما رسید

روز الـسـت کـه گِـل عـالـم درسـت شـد           خـاک سـرای آل پـیـمـبـر بـه مـا رسـیـد


وقتی خـدا به طالعـمان داشت می نوشت           شـکـر خـدا ولایت حـیـدر به مـا رسـیـد

این عـزّتی که هست از آنجا گـرفـتـه ایم           آن لحظه ای که منصب نوکر به ما رسید

اینجـا اگـر که دور عـلـی بـال می زنـیـم           آنـجـا دلـی شـبـیـه کـبـوتـر به ما رسـیـد

هرکس گرفت دست خودش را بسوی دوست           در این میـان مـحـبـت مـادر به ما رسید

چه مادری که لب به سخن تاکه باز کرد           روزیّ صد هـزار بـرابـر به مـا رسـیـد

مــادر ز مـقـدم تـو بـهـاری تـریـن شـدم

دسـت مـرا گـرفـتـی و بـالا نـشـیـن شدم

دریا فقط تو هستی و دریاتر از تو نیست           انـسـیـۀ خـدایـی و حـوراتر از تو نیست

تو می درخشی و همه جـا، نور می شود           زهرا فقط تو هستی و زهراتر از تو نیست

وقتی که خاکِ پایِ تو عرش است مادرم           در اوج آسـمـانی و بـالاتـر از تو نـیست

پـیـغـمـبـر خـدا به تـو می گـفـت مــادرم           با این حـسـاب ام ابـیـهـاتـر از تو نیـست

تو بـضـعـة الـنـبـی خـدایـی و هـیچکـس           آیـینه دار حضرت طاهاتـر از تو نیست

شـأن تو از روایت لـولاک واضح است           اینکه بزرگـتر ز تو بـالاتـر از تو نیـست

تو آمـدی و تـکـیـه به عشق تو زد عـلی           با بـودن تو حـامـی مولاتـر از تو نیست

نام تـو هـمّ و غم ز دل مصطفی گـرفت

دست خدا علیست که دست تو را گرفت

بـایـد می آمـدی به هـمـه رهـبـری کـنـی           شکر خـدا که بر دل ما سـروری کـنـی

روز ازل خـدای تو می خواست باشی و           در حـق شیـعـه های عـلـی مـادری کـنی

در روز حـشـر بـیـن تــمــام پـیـمــبـران           آن لحظه می رسد که تو پیغـمـبری کنی

حتی پـیـمـبـران به تو تـعـظـیـم می کـنند           وقـتـی قـرار شد تو شفـاعـتـگـری کـنی

هم رتبۀ عـلـی به خـدا غیر تو که نیست           پس می شود به جای عـلی حیـدری کنی

سـجـاده پـهـن کن که دوبـاره مـدیـنـه را           پُر از پَـر فـرشـتـه و حـور و پـری کـنی

دسـت قـنـوت تـو همۀ مـسـتـجـابـهـاست

مـهـریـۀ تو فـاطـمـه جـان کـل آبـهـاست

وقـتـی کـه مـاه در سـحـر چـادر تـو بود           خـورشـیـد زیـر بـال و پر چـادر تو بود

زیــر قــدوم تـو پــر و بــال مــلایــکــه           فـوج فـرشـتـه دور و بـر چـادر تـو بود

هرکس که منتصب به تو شد سربراه شد           اصـلا حـجـاب زیـر سـر چـادر تـو بود

تو قـبـل مــریــم آمـده ای مـادر بـهـشـت           پس ایـن هـمـه حـیـا اثــر چــادر تو بود

یک شب چـهـل یـهـود مسلمـان تو شدند           ایـن هـم نــشـانــۀ دگـر چــادر تــو بــود

نــور تو مـکـه را مَـثَـل کـوه نــور کـرد

ابـلـیـس با حضور تو از مکـه دور کرد

با بودنت به یاری مردم چه حاجت است           دست قنوت خستۀ تو دست رحمت است

عشقت مرا به اوج سعادت رسانده است           عـشـقت همیشه شـاه کـلـید سعادت است

من با تـو و عـلـی، غـم دنـیـا نمی خورم           اسم عـلـی و فـاطـمـه رمـز اجابت است

دست مـرا بـگـیـر و به دست عـلـی بـده           این دست های روبه شما دست بیعت است

دستت شکست و دست علی رو به عرش ماند           افـتــادن تـو مـعـنـی اصـل ولایـت است

یک کـربـلا مرا بـبـری خـوب می شـوم           داروی درد سینۀ من یک زیـارت است

امـشب بـیـا و روزی مـن را زیــاد کـن

امشب مـرا مـقـابـل شـش گوشه یـاد کن

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



بـایـد می آمـدی به هـمـه رهـبـری کـنـی           اصـلا فـقـط تو آمـده ای سـروری کـنـی